زمان هیچ چیز و عوض نکرد هیچ چیز و بهتر نکرد فقط من و از تو دورتر کرد و دلتنگی رو هم بیشتر...
بدون مخاطب
√بهار....امسال نسبت به سالهای دیگه بیشتر مشتاق بهارم..! نمیدونم چرا،اینکه دربهار قراره چی بشه،خدا میدونه!
اصلا تصور هوای بهاری و گل و عطر گل و این رنگ و لعاب بهار فقط انرژی مثبت میده !
چند روز اخیر،وقتی توی محیط درمورد من حرفی گفته میشه... به فکر فرو میرم..تصمیم میگیرم جبران کنم..شادباشم..خوب باشم..بهتر باشم...خوشرو..مهربون..اگربشه! متاسفانه اراده ام خیلی ضعیفه!!!
...برای همتون همه همه همه آرزو دارم که همیشه خوشحال باشید! سلامت باشید! موفق باشید!همه رو دوست داشته باشید!
باخدا باشید! دور از هرگونه فکر و مشغله باشید..مثل بهار بمونید!!!! سبز و شاداب.
التماس دعا/فعلا
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب
من در بلگفا: azii0.blogfa
شما هم هستید بلگفا بدید
گاهی میشود آنقدر دلت میگیرد که از زمین و زمان شاکی میشوی،همان زمان است که یک فرشته ی آسمانی از راه میرسد و قفل دلت را باز میکند و هرچه بدی و غم غصه است میریزد بیرون! خبر ندارد که با دیدن خود او غم و غصه ها خودشان پا به فرار گذاشتند !
برای دوستان خوبم .
دلم میخواست آب بخورم..آب بخورم با دستان خودم..درکودکی وقتی بابا دستانش را میگرفت و من مینوشیدم و زمانی که از بین انگشتان بابا آبها میریخت و مجبور بودم باز قد را بلند کنم تا یک دست دیگر آب بخورم تا سیر شوم.. دلم میخواست قدم بلندبود،دستانم بزرگ بود تا مثل آدم بزرگ ها خودم آب بخورم!..حالا بزرگ شدم حالا خودم میتوانم خیلی کارها را انجام دهم،حالا قدم بلندشده،حالا دستانم بزرگ شده است..حالا خودم میتوانم آب بخورم..اما یک چیز دیگر میخواهم بخورم..آب..آن هم با دستان بابا!
پ.ن:حالم خیلی خوب نبودپستای بعضی هارو خوندم،معذرت میخواهم اگر نظر نذاشتم،نمیتوانستم بنویسم.سلامت باشید..