گاهی میشود آنقدر دلت میگیرد که از زمین و زمان شاکی میشوی،همان زمان است که یک فرشته ی آسمانی از راه میرسد و قفل دلت را باز میکند و هرچه بدی و غم غصه است میریزد بیرون! خبر ندارد که با دیدن خود او غم و غصه ها خودشان پا به فرار گذاشتند !
برای دوستان خوبم .
ذهنم پر است،
از یک مادیان و کره اش
فردا،
برایت شعری عاشقانه خواهم نوشت. "حسین پناهی"
چه بارانی است در بیرون این اتاق!
باران؟
ابرهای همه ی غم های تاریخ،
یک باره بر سرم باریدن گرفته اند.
کسی نمی داند که در چه دردی و تبی
می سوزم و می نویسم!."دکتر شریعتی"
..
منبع اشعار:کلیک {وبلاگ اشعار کامل شاعران}
..
پیشنهاد:به وبلاگش سر بزنید شعرهای زیبایی داره.
پ.ن:نمیخوام با این حرفام،مجبور به کامنت گذاشتن کنم شما رو یا دلداری دادن! اما حس میکنم خیلی غیرقابل تحمل شدم :| اینجا از چشم بنده افتاده ولی وبلاگ بلاگفا رو خیلی دوست دارم! اما به خاطر وجود شما نازنین ها هم میام و پُست میذارم ((:
پ.ن:راستی هنوز اسم وبلاگ خوب پیدا نکردم! اگر چیز جالبی مدِ نظره لطفا بگین.
سلامت باشید..