"بِـہ نآمِ اوُ "
الهــی چوטּ در تو نگرم از جملـہ تاج دارانم و چوטּ در خود نگرم از جملـہ خاکسارانم خاک بر باد کردم و بر تטּ خود بیداد کردم و شیطاטּ را شاد
الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زباטּ اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهاטּ جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهِری داریم بس شوریدہ و باطنی داریم بخواب غفلت آلودہ و دیدہ ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیدہ غرق .
/برگرفته از: مناجات نامه خواجه عبداللّه انصاری/